رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

بابی گری و بهایی گری

بابی گری و بهایی گری
امتیاز دهید
5 / 2.5
با 38 رای
امتیاز دهید
5 / 2.5
با 38 رای
قسمت اول : مدعیان دروغین مهدویت و بابیت و انگیزه ی انها
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
1amirbahador
1amirbahador
1392/06/02
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی بابی گری و بهایی گری

تعداد دیدگاه‌ها:
32
تنها با توسط به توهم توطئه و عنوان کردن تاثیر قدرت های استعماری، نمی توان یک حرکت یا جنبش مردمی را منکوب کرد. به دوستان توصیه می کنم متون مکتوب هر نحله فکری و تاثیرات آن در جامعه را مطالعه کنند. برای مثال حرکت فاطمه قره العین و حرکت مقابله با تبعیض زنان و حرکت های اخیر جامعه در راه زدودن تاثیر تبعیض آمیز جنسیت می تواند روشنگر باشد یا قانون ممنوعیت امر به معروف و نهی از منکر در این تفکر و ممنوعیت وجود طبقه روحانی.
آیا عبدالبها وقتی در حضور آلنبی انگلیسی به لقب سر مفتخر شد توهم بوده؟ آیا قره العین صرفا دنبال رفع تبعیض بود ؟ منابع بابی چیزهای دیگری هم در مورد او میگن که فعلا اشاره ای ندارم آیا ممنوعیت امر به معروف خودش نوعی امر کردن و دستور نیست ؟ در پایان اشراق خاوری در کتاب گنجینه حدود و احکام صفحه ۲۴۹ میگه:" ولی مبلغین که حرف و صنایعی ندارند و کسب و تجارتی نمی‌نمایند شب و روز به تبلیغ مشغولند، یاران الهی باید از آنان ملاحظه نمایند و طوعا در نهایت روحانیت اعانتی از آنان بکنند" به نظر شما اینها روحانی نیستن؟
من جواب دادم ارسال کردم ولی منتشر نشد:stupid:
من یک نادان را تحقیر نمی کنم.اما اگر در برابر دانستن مقاومت کند (حال عقایدش هر چه که باشد، چه بی خطر و چه با خطر) برای من قابل احترام نیست.

همه اینها نسبیه
همه ما میتونیم تا جایی به علم استناد کنیم و این نقطه مشترکمونه(رنگ ماست سفیده یا شب سیاهه)
همه ما برای خودمون در کنار علممون،با توجه به محیط اطرافمون و اینکه اون محیط چطور ما رو رشد داده،استدلال هایی داریم
نژاد پرستی استدلالی بوده که خیلیها درش رشد و نمو پیدا کردن،یا گاو پرستی،یا چرا از خارج زیره به کرمان ببریم،اطرافیان مسلمون ما
از وقتی که بدنیا اومدن اذان شنیدن،هر وقت تلویزیون رو روشن کردن نماز جماعت بوده،هر روز توی مدرسه قرآن میخوندن و...
از نظر من،90% استدلالاتی که یک شخص داره حاصل تراوشات مغز خودش نیست
تبلور استدلالات تحمیلی جامعه ست...
بیاید نه بهشون بی احترامی کنیم،نه عقایدشونرو تحقیر کنیم
بهترین راه اینه کا با دلسوزی و روی خوش،علت یا علل اشتباهاتشونرو براشون توضیح بدیم و به اصطلاح،نرم نرم مخشو بزنیم
شما با یه هندی برخورد میکنی:
الف)آهای،شما چرا اینقدر خنگین؟گاو هم آخه پرستیدن و احترام گذاشتن داره؟
ب)میشه بهم بگی دلیل احترام به گاو چیه؟آخه تا جایی که من میدونم،گاو نیست که باعث روزی آدمها میشه...
شما اگه با حالت الف با یه نفر برخورد کنی به هیچوجه موفق نخواهی بود...
و در ضمن،حالت الف که یه جور غرور آمیخته با تحقیر و بی احترامیه،نه تنها ذهن طرف رو به حقایق باز نمیکنه،بلکه باعث میشه رگ غیرتش جوش بیاد و
حسابی علیه تون موضع بگیره...
متعادل تر برخورد کنیم ;-)
[quote='kazomano']
برای مثال در مناطق دورافتاده کشور بسیاری خانه و ...ندارند هرکسی موظفه در حد توان خودش برای ریشه کن کردن فقز تلاش کنه برای مثال چه بسیار دانشجویانی که شما به تمسخر به آنها بسیجی میگویید به مناطق محروم میرن و در حد توان خودشون کمک می کنن.شما نشسته اید که شغل برایتان پیدا شوید پس باید حالا حالا ها باید منتظر بمانید خودم با افراد متخصص در زمینه های مختلف و کسانی که به کارآموزان کار یاد می دهند صحبت میکنم آنها مشکل اصلی جوانان ما رو در پیدا کردن کار نداشتن تخصص کافی عنوان میکنن و اظهار دارند که عده ای فقط با مدرک دانشگاهی نشسته اند و کی گویند چرا کار نیست البته نمی گویند که مشکل بیکاری وجود ندارد.
[/quote]
چرا باید کشوری که بر روی معادن و منابع عظیم قرار گرفته مردمانش در نقاط دور افتاده خانه و نان نداشته باشند که من و امثال من به کمک آنها برویم؟ مگر ما ثروت ملی را به دست نظامی که انتخاب کرده ایم نسپرده ایم؟ آنها با این ثروت چه کرده اند؟ این ثروت را به جیب چه کسانی سرازیر کردند که امروز مردم ما در نقاط دور افتاده حتی نانی برای خوردن و سرپناهی برای زندگی ندارند؟ مگر در همین شهرهای بزرگش دارند؟ مگر همین افراد تحصیلکرده ای که عمر خود را وقف آموختن دانش می کنند نان و خانه ای دارند؟ من چند سوال کردم و شما به جای آنکه پاسخ منطقی بدهید مدام طفره می روید و حرفی برای گفتن ندارید. مقایسه ی زمان شاه و امروز را به کتابهایی که خود هم نخوانده اید ارجاع می دهید. لابد نویسنده ی آن کتابها خود شما و یا دیگر هم جنسان شما هستند. کتاب نیاز ندارد چون ملت ما با پوست و گوشت و استخوان و اعصاب خود تفاوت ها را لمس می کند. نمی توانید مردم را با سیاست های غلط و ریختن پول ملت به جیب رانت خواران و آقازاده هایی که هر سال در سفرهای اروپایی خوش می گذرانند بریزید و در جیب سید حسن نصرالله و بشار اسد و دیکتاتورهای آمریکای جنوبی بریزید و آنوقت به دیگران دستور بدهید بروند روستاها کمک کنند مردم نقاط دور افتاده صاحب خاته بشوند. شما ادعا می کردید اسلام کارخانه ی انسان سازی است و امروز خروجی این کارخانه میلیون ها معتاد و میلیون ها بیکار و میلیون ها بزهکار است که ایمانشان از پایه و اساس هم به دین هم به خدا و حتی به باورهای انسانی سست شده. سری به مجلس بزنید و ببینید نمایندگانی که قبل از ورود به مجلس آه در بساط نداشتند و برخی حتی با آراء دو هزار نفری به مجلس وارد شده اند امروز بر چه ماشین هایی سوار می شوند و در چه خانه هایی زندگی می کنند . دیگری را ببینید که قبل از نشستن بر کرسی قدرت خانه ای کلنگی داشته و امروز لوکس ترین خانه را در چهار طبقه ساخته و دهها میلیارد قیمت آن است. شما حتی اگر بزرگترین جراح هم باشید نمی توانید در عرض چهار سال چنین خانه ای بسازید. صدها و هزاران از این نمونه ها موجود است که مردم به خوبی بر آن آگاه هستند و لزومی به ذکرشان نیست . زمان شاه اگر یک خانواده مردم را غارت می کرد آنقدر انصاف داشتند که قدری هم برای مردم بگذارند تا از گرسنگی تلف نشوند ولی امروز صحبت یک خانواده و دو خانواده نیست. امروز هزاران خانواده هستند که مثل موریانه به جان ثروت های ملی افتاده اند و از هر گوشه که دستشان برسد غارت می کنند و کمترین رحمی هم ندارند. فکر می کنید دلیل این گرانی ها و تورم های وحشتناک چیست؟ آیا غیر از این است که گرانی ها و تورمهای بی قاعده در این دزدیها و غارت های بی رحمانه ریشه دارد؟ کلام آخر اینکه شما که لالایی بلدید چرا خودتان خوابتان نمی برد؟ اگر رفتن به روستا و خدمت کردن به مردم و خانه ساختن برای آنها خوب است چرا وزار و وکلای مجلس و رئیس جمهور و اعضای مجلس خبرگان و اعضای شورای نگهبان نمی روند این کار را بکنند؟چطور زندگی برای اینها خوب و حلال است ولی برای دیگران حرام و مکروه؟!

1- فکر می کنم تفاوت حالا و زمان شاه به قدر کافی گفته شده و امروز این تفاوت ها حتی برای کودکان هم روشنه. شاه هیچ وقت به مردم به دروغ تگفت نفت مفت می دم و آب و برق و گاز مجانی می دم اما در عمل برنج کیلویی هشت تومان به ملت می داد و بنزین لیتری 6 ریال و گوشت کیلویی دوازده تومان و خانه ی چهل پنجاه متری به قیمت ده پانزده هزارتومان. امروز کودکان ما اگر بخواند یک آدامس بخرند حداقل باید یک اسکناس هزاری توی جیبشون داشته باشند در حالیکه با این پول زمان شاه می تونستی زندگی خودت و خانواده ات رو برای یک ماه شاهانه اداره کنی . با هزارتومان می تونستی چندین کیسه ی برنج بخری و یخچالتو با گوشت کیلویی دوزاده تومان و مرغ کیلویی شش تومان و تخم مرغ دانه ای یک ریال پر کنی.
در مورد وضعیت اقتصادی در دوران شاه صحبتی نمیکنم میتونید به کتاب هایی که در این زمینه نوشته شده رجوع کنید
2- می گید اگر فقر وجود داره من خودم هم مقصر هستم جناب. اینم از اون حرفاست ! لطفا بفرمایید تقصیر بنده چیه که فقر دامن کشور رو گرفته و خانواده ها رو به سمت نابودی و از هم پاشیدگی کشونده؟ نمی دونستم بنده ی حقیر که خودم پانزده ساله همراه با میلیون ها بیکار در صف کاریابی به انتظار خبر خوش پیدا شدن یک شغل شریف لحظه شماری می کنم اینقد قدرت دارم که یه تنه می تونم جلوی فقر و بیکاری رو بگیرم !! بابا زودتر خبرم می کردی و قبل از اینکه کشور به پرتگاه اقتصادی کشیده بشه یه ندایی می دادید تا زودتر دست به کار بشم و مثل یه قهرمان پدر فقر و بیکاری رو در بیارم و دودمانشو به باد بدم!!
برای مثال در مناطق دورافتاده کشور بسیاری خانه و ...ندارند هرکسی موظفه در حد توان خودش برای ریشه کن کردن فقز تلاش کنه برای مثال چه بسیار دانشجویانی که شما به تمسخر به آنها بسیجی میگویید به مناطق محروم میرن و در حد توان خودشون کمک می کنن.شما نشسته اید که شغل برایتان پیدا شوید پس باید حالا حالا ها باید منتظر بمانید خودم با افراد متخصص در زمینه های مختلف و کسانی که به کارآموزان کار یاد می دهند صحبت میکنم آنها مشکل اصلی جوانان ما رو در پیدا کردن کار نداشتن تخصص کافی عنوان میکنن و اظهار دارند که عده ای فقط با مدرک دانشگاهی نشسته اند و کی گویند چرا کار نیست البته نمی گویند که مشکل بیکاری وجود ندارد.
[quote='dark_shadow']نقل قول از mohammadparsa:اینگونه فرض کنید که شما می گویید ماست سیاه است و تصور دارید عقیده ی شما صحیح است و می خواهیداین بحث ماست سیاه سفید ( و کلا مسائل فیزیکی) نمی تواند جز با علم بررسی شوم و نظر من درباره ی سیاه و سفید بودن ماست اهمیتی ندارد(چون علم می تواند براحتی به آن پاسخ دهد و اهمیتی ندارد اگر من بگویم ماست بنفش است و این عقیده به شما ضرری نزند.شما می توانید به این عقیده ی بی ضرر احترام بگذارید!)من نگفتم می خواهم در دنیا دوره بیافتم و تمام عقاید اشتباه را پیدا کنم.(باز هم برداشت شخصی خودت را بجای حرفهای من جا زدی)کسی گفت که باید به عقاید گاوپرستها احترام گذاشت.من هم گفتم که هرگز این کار را نخواهم کرد.من هرگز گاوی را نمی پرستم همینطور که بُتها را نمی پرستم.بنابراین لازم نمی بینم بروم به یک گاوداری و به گاوها ادای احترام کنم! (مگر اینکه این شخص بتواند دلیل منطقی برای این حرکت ارائه کند)من به عقاید غیر انسانی احترام نمی گذارم (بعنوان مثال من به (عقاید) یک نژادپرست احترام نمی گذارم حتی اگر عقایدش در تمام عمرم برای من بی خطر باشند.) حتی اگر برای شخص من مشکلی ایجاد نکنند.من یک نادان را تحقیر نمی کنم.اما اگر در برابر دانستن مقاومت کند (حال عقایدش هر چه که باشد چه بی خطر و چه با خطر) برای من قابل احترام نیست.[/quote] دوست عزیز من.... حقیقت امری نسبی هست... هیچ چیز کاملاً حقیقت ندارد و هیچ چیز کاملاً دروغ نیست... شما لازم نیست تا از فلسفه ی گاوپرستی سر در بیاورید تا بخواهید به آن احترام بگذارید چون هر دو توافق داریم که کار احمقانه ای است... اما من می گویم که اکثر انسان ها یا نمی خواهند، نمی شود، به سودشان نیست تا بفهمند... شما گروه القاعده را در نظر بگیرید با آن طرز تفکرات خطرناکی که دارند... آیا شما جرات آنرا دارید و بروید آنها را سر عقل بیاورید؟ گذشته از گروه القاعده که باید جلوی انان بالاجبار گرفته شود (چون عقاید آنها باعث رسیدن آسیب به انسان های دیگر میشود)... گروهی دیگر هستند که خطری برای من و شما ایجاد نمی کنند...در جایی که گروه عظیمی از انسان ها به چیزی ایمان دارند، و ایمان آنها به شما آسیبی نمی رساند... صلاح آن است تا با احترام به تفکراتشان (هر چند که با آنها موافق نباشید) صحیح ترین حرکت را انجام دهید زیرا با عدم احترام به اعتقادات (جتی احمقانه ترین آنها) تنها موجبات جنگ و ستیز را فراهم می کنید. اگر کسی نژادپرست است... بسیارخب... اگر او با من کاری نداشته باشد برای من مانعی نیست... من نمی توانم بقول شما دوره بیافتم و اعتقادات این و آن را درست کنم درحالی که حتی نمی دانم که اعتقادات خودم صحیح می باشند... پس بهترین گذینه احترام به اشخاص و تفکراتشان می باشد.. یا حداقل توهین نکردن به انها..
امیدوارم احترام را همانگونه که برای خود می خواهید، برای دیگران هم بخواهید :D
[quote='mohammadparsa']اینگونه فرض کنید که شما می گویید ماست سیاه است و تصور دارید عقیده ی شما صحیح است و می خواهید[/quote]
این بحث ماست سیاه سفید ( و کلا مسائل فیزیکی) نمی تواند جز با علم بررسی شود و نظر من درباره ی سیاه و سفید بودن ماست اهمیتی ندارد(چون علم می تواند براحتی به آن پاسخ دهد و اهمیتی ندارد اگر من بگویم ماست بنفش است و این عقیده به شما ضرری نزند.شما می توانید به این عقیده ی بی ضرر احترام بگذارید!)
من نگفتم می خواهم در دنیا دوره بیافتم و تمام عقاید اشتباه را پیدا کنم.(باز هم برداشت شخصی خودت را بجای حرفهای من جا زدی)
کسی گفت که باید به عقاید گاوپرستها احترام گذاشت.من هم گفتم که هرگز این کار را نخواهم کرد.من هرگز گاوی را نمی پرستم همینطور که بُتها را نمی پرستم.بنابراین لازم نمی بینم بروم به یک گاوداری و به گاوها ادای احترام کنم! (مگر اینکه این شخص بتواند دلیل منطقی برای این حرکت ارائه کند)
من به عقاید غیر انسانی احترام نمی گذارم (بعنوان مثال من به (عقاید) یک نژادپرست احترام نمی گذارم حتی اگر عقایدش در تمام عمرم برای من بی خطر باشند.) حتی اگر برای شخص من مشکلی ایجاد نکنند.
من یک نادان را تحقیر نمی کنم.اما اگر در برابر دانستن مقاومت کند (حال عقایدش هر چه که باشد، چه بی خطر و چه با خطر) برای من قابل احترام نیست.
[quote='dark_shadow']نقل قول از mohammadparsa:اونوقت شما قبول می کنید که من به عقاید شما احترام نذارم و بدتر از اون بابتش شما رو مورد تحقیر قرار بدم؟اگر عقیده ی من خلاف عقل و احمقانه باشد 100% حق دارید به آن احترام نگذارید (اگر با مدارک قابل قبول مشخص باشد که عقیده ی من اشتباه است ،من هم با شما همراهی خواهم کرد)[/quote] حرف شما بقدری خنده دار است که ابتدا لازم نمی دیدم به آن پاسخ دهم... شما می گویید باید عقاید احمقانه ی هر شخص را تغییر داد؟ شما حتی نمی توانید اینرا ابتدا از خود شروع کنید زیرا خود من و شما پر از عقاید احمقانه ایم و آنوقت بقول شما چطور برویم شخص دیگری را تغییر دهیم؟ :)) عقاید احمقانه ی بسیاری وجود دارد دوست من و اشخاص بسیاری نیز هستنددارای عقاید احمقانه ای می باشند... اگر به شما تا روز قیامت هم فرصت داده شود نمی توانید چنین کاری کنید...ولی بهر حال از کجا معلوم که عقاید کسی جز خود ما احمقانه بنظر بیایید... اینگونه فرض کنید که شما می گویید ماست سیاه است و تصور دارید عقیده ی شما صحیح است و می خواهید (چون چنین اعتقاد دارید) دیگران را از گمراهی در بیاورید... یک عمری می خواهد که تصورات احمقانه ی خودمان را تصحیح کنیم دوست من... نمی خواهد قهرمان شوید... اگر شما بیک فرد هندو بگویید که ایده ی وی احمقانه است باحتمال بسیار بشما آسیب خواهد رساند... بیشتر جنگ های این دنیا بخاطر تصادم یک تفکر احمقانه با دیگری است (نظیر همین فلسطین و اسزائیل)... پس بجای آنکه ناممکن را انجام دهید یاد بگیریدکه تصور هر شخص تا زمانی که برای کسی خطر نداشته باشد ایرادی ندارد... مطمئناً کسی دوست ندارد که به او احمق بگویند... و خود شما تصورات بسیاری دارید که فکر می کنید صحیح می باشند در صورتی که اینطور نیست و حتی نمی توان تضمین کرد که صحیح نبودن تصورات شما نیز صحیح می باشد. پس بهتر است بجای صحبت های نامعقول احترام را بیاموزید ;-) با عرض پوزش بخاطر جسارت من
عقیده ی شما که باید هرکس رو بخاطر عقیده ی احمقانه اش تحقیر کرد خودش احمقانه س

احمقانه ترین مورد این هست که حرف کسی را عوض کنی!
من نگفتم کسی را تحقیر کنی.من گفتم عقیده ای که عقلانی نباشد شایسته ی احترام نیست.با ضرر و بی ضرر بودن آن مطلقا اهمیت ندارد و تغییری در موضوع بوجود نمی آورد.چون عقیده ای برای من مشکل ایجاد نمی کند دلیل بر این نیست که باید برای آن احترام قائل شوم(چه بسیار عقایدی(و همینطور بی خطر) بودند که در ابتدا مشکلی ایجاد نمی کردند و عاقبتشان چندان جالب نبود!)
[quote='behdad1970']حیف از وقتم که برای دانلود این کتاب هدر دادم ... ما باید یاد بگیریم حتی به گاو پرست ها احترام بگذاریم[/quote] با شما کاملا موافقم دوست من :-)
بابی گری و بهایی گری
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک